به مناسبت روز جهانی آنهایی که زمان را متوقف میکنند!
- شناسه خبر: 35912
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۱۷
- منبع: کلام تازه
- نویسنده: اتاق خبر کلام تازه

به گزارش کلام تازه، امروز ۱۹ آگوست میلادی و ۲۸ مردادماه شمسی را روز جهانی عکاس نامیدهاند و علت این نامگذاری آن است که در سال ۱۸۳۹ پس از میلاد نخستین روش موفقیتآمیز در ثبت عکسهای دائمی و استفاده تجاری از عکاسی با روش داگرئوتایپ توسط یکی از عکاسان فرانسوی به نام لوئی داگر و همکار او ژوزف نیسهفور نیپس به ثبت رسید و به رسمیت شناخته شد.
خوب است بدانید نخستین دستگاههای عکاسی به روش داگرئوتیپ، به درخواست محمدشاه قاجار از کشورهای روسیه و انگلیس به دربار ایران آمد.
دستگاههای عکاسی روسیه توسط نیکلای یکم، تزار روس به محمدشاه هدیه داده شده بود و نیکلای پاولوف دیپلمات جوان روس که تعلیم عکاسی دیده بود، این دستگاهها را به تهران آورد و در دسامبر ۱۸۴۲ مصادف با پایان آذر ۱۲۲۱ اولین عکسها را ثبت کرد.
پس از محمدشاه، علاقهای که ناصرالدین شاه به عکاسی داشت سبب شد تا بخشی از کاخ گلستان در تهران را به تاریکخانه یا همان استودیو عکاسی بدل کند.
ما هم در کلام تازه این روز را مغتنم دانستیم و سراغ سه عکاس ساکن چناران و گلبهار رفتیم تا از آنها بپرسیم چه شد که میان میلیونها شغل، عکاسی را برگزیدند و چه چالشهایی را پشت سر گذاشتند؟
هنر یک مقوله ذاتی است نه یادگرفتنی!
اولین کسی که سراغش رفتم « احمد فیاض محمدآبادی» است که حالا جزو عکاسان پیشکسوت محسوب میشود و از سال ۸۸ عکاسی را در سن ۳۶سالگی شروع کرده است. او متولد ۱۳۵۰ و عضو انجمن عکاسان خراسان رضوی است و رتبه اول عکس غیرخبری هفدهمین و هجدهمین جشنواره بین المللی خبرگزاریها و مطبوعات کشور، رتبه اول بخش عکس ششمین جشنواره سراسری ترافیک و رسانه ، رتبه اول مسابقه عکس «سوژه های ترافیکی» بزرگداشت هفته ناجا در سال ۱۳۹۳و راه یابی سه اثر در نمایشگاه پایانی با بیشترین تعداد، رتبه اول عکس نخستین جشنواره ملی ترافیک مشهد در سال ۱۳۹۳ و راه یابی ۴ اثر به نمایشگاه پایانی با بیشترین تعداد را کسب کرده که البته اینها فقط بخشی از افتخارات و سوابق کاری عکاسی میباشد که این روزها ساکن شهر گلبهار است.
از او میپرسم چگونه نخستین جرقه عکاسی در کارنامه کاری شما زده شد که پاسخ میهد: به واسطه کار رسانه در روزنامه قدس، این حس و حال بالقوه به هنری بالفعل تبدیل شد و به صورت حرفهای وارد حوزه عکاسی شدم و علیرغم اینکه روزنامه دوربین داشت اما به واسطه علاقهام در همان مقطع دوربینی خریداری کردم و ستونهای عکسنوشت را در روزنامه راه انداختم و بعد هم حرفهایتر این مقوله را ادامه دادم.
او هنر را نه یک مقوله یادگرفتنی بلکه یک توانایی ذاتی میداند و میگوید: هنر یک مقوله ذاتی است، بسیاری از افراد وارد رشتههای آموزشی عکاسی و مرتبط با آن میشوند اما نمیتوانند مانند یک عکاس حرفهای باشند و این به علت همان فقدان هنر عکاسی در جوهره وجودی آنهاست.
از او میخواهم از چالشهای کاری یک عکاس برایمان بگوید که پاسخ میدهد: یک عکاس خبری به شدت در جامعه ما مظلوم است و فاقد امنیت شغلی و حرفهای که در کشورهای دیگر دیده میشود! فقر فرهنگی برخی از مردم و موضعگیریهایشان در حیطه کار عکاس و عدم حمایت از سوی سازمانها علیرغم مشکلاتی که یک عکاس با آن دست و پنجه نرم میکند ، حتی در محیط رسانهای از جمله مشکلات ما بهعنوان عکاس خبری است.
ما پذیرفتیم که خبرنگاری به اذعان تمام دنیا یک شغل پر استرس است اما در همین حرفه عکاسهای خبری این استرس را مضاعف تحمل میکنند.
از او میخواهم یکی از جالبترین خاطراتش را برای مخاطبان کلام تازه تعریف کند که جواب میدهد: در عکاسی ثبت هر عکس یک خاطره است و اصلا تفاوت عکاسی و فیلمبرداری در این است ک شما با ثبت عکس، زمان را متوقف کردید و این یعنی خاطرهسازی! هر عکس در خود یک خاطره دارد و یک عکاس دنیایی را با عکسش ثبت کرده و ما با عکسنوشت و تجزیه و تحلیل و نقد عکس به نوعی پای آن خاطرات مینشینیم.
فیاض خاطرهاش را اینطور شروع میکند و میگوید: در حوزه عکاسی خبری مدتی که مسئول عکس “شهرآرامحله” بودم به اتفاق خانم حسیننژاد، یکی از همکاران رسانهای برای تهیه گزارش از حاشیه کال دروی مشهد که در آن مقطع محل دپو و حضور معتادان متجاهر بود آفیش شدیم و اگرچه که کال الان بهسازی شده ولی آن زمان یعنی حدود سال ۹۰ اینطور نبود.
این عکاس گلبهاری ادامه میدهد: من دوربین دستم بود و خانم حسیننژاد هم پشت سر من با فاصله چند قدم میآمد ولی هرچه میگشتیم معتادان را پیدا نمیکردیم و ناگهان به محض اینکه یک دیوار را رد کردیم و سمت راست پیچیدیم با حضور حدود ۴۰نفر معتاد متجاهر در حال تزریق و کشیدن مواد مواجه شدیم و حقیقتا صحنه وحشتناکی بود، من قفل شده بودم ولی میدانستم خانم حسیننژاد را که پشت سر من بود و کمی بعدتر به من میرسید باید مدیریت کنم، ایشان هم با دیدن آن صحنه رنگ و رویش پرید و مثل گچ سفید شد چرا که بهرحال خطراتی ما را تهدید میکرد، یک نفر مورد مشابه داشتیم که با سرنگ به او حمله کرده بودند، به همین جهت سریع با یک ترفند توانستم درعرض ثانیههایی با آنها ارتباط برقرار کنم و با آن جمع هماهنگ شویم اما تا به تحریریه برگشتیم خانم حسیننژاد همچنان حال مساعدی نداشت و در واقع خودم هم به عنوان یک مرد در آن شرایط ترسیده بودم.
خاطرات شیرینی که تلخ میشوند
نفر دوم این گزارش «ماشالله زارع سروی» است، متولد شهریور سال ۵۵ و مشغول در سمت مسئول روابط عمومی شرکت عمران گلبهار که علاقهاش به عکاسی از اواخر دهه هفتاد خود را نشان داده و دو مرتبه هم در جشنواره عکس گلبهار رتبه اول و سوم را بدست آورده است.
از او میپرسم چه شد که تصمیم گرفتید عکاس باشید و پاسخ میدهد: عکاسی را از اول دوست داشتم، از سال ۷۹ تا ۸۲ در بیرجند بودم و یک دوربین فیلمبرداری خریدم و از طبیعت فیلمبرداری میکردم، آن موقع عکس کم بود چون برای ظاهر کردن عکسها اذیت میشدم اما فیلمبرداری راحتتر بود، آن زمان دوره عطف ورود من به عکاسی و پیشرفت در آن بود و هرچه بیشتر پیشرفت کردم دوربینهای دیجیتالی و موبایلها هم به بازار آمدند و کار را سادهتر کردند و سال ۸۶ هم تصمیم گرفتم با توجه به علاقه ویژهای که به این حوزه داشتم یک دوره عکاسی در مشهد شرکت کنم.
او ادامه میدهد: سال ۸۶ در دریاچه گلبهار بودم، آن زمان نه درختی داشت نه به زیبایی و سبزی امروز بود اما طلوع و غروب قشنگی داشت و باعث شد عکسهای زیبایی بگیرم، آن موقع دوربینهای حرفهای نبود و من یک دوربین عکاسی داشتم که از همان استفاده میکردم شرایط کاری هم باعث میشد بیشتر با دوربین و عکس ارتباط داشته باشم و حالا هم آرشیو بزرگی از انواع عکسها دارم.
از او میپرسم آیا منبع درآمدش عکاسی است که جواب میدهد:نه! من از عکاسی درآمد ندارم اگرچه که کار روابط عمومی و عکاسی در آن برای من مستوجب حقوق است اما اینکه درآمدی از عکاسی به صورت مستقل داشته باشم اینطور نیست، عکاسی برای من دلی و از سر عشق بود.
زارع در پاسخ به سوالم مبنی بر چالشهای کار یک عکاس میگوید: یکی از چالشهایی که عکاسها با آن مواجهند مسائل اقتصادی است، یک دانشجوی عکاسی برای خرید یک دوربین دست دوم تمیز باید حداقل ۲۰ میلیون تومان هزینه کند.
سوالم را درباره خاطره او از عکاسیهایش تکرار میکنم و پاسخ میشنوم: هر عکسی که یک عکاس شات میزند تبدیل به خاطره میشود.
یکی از خاطرات من که الان تبدیل به خاطره تلخی شده عکاسی از مهندس مجید معشوقی، بخشدار فقید گلبهار است، من با ایشان رابطه دوستانه و نزدیکی داشتم و در مراسمات از وی عکس میگرفتم و برایشان میفرستادم اما حالا با ورق زدن آن عکسها دردی در دلم مینشیند و آن خاطرات شیرین جای خود را به تلخیها دادهاند.
خفتگیری از عکاسها بسیار زیاد است
نفر سوم این گزارش «علی بهمنی» است، متولد سال ۱۳۷۴، دانشجوی عکاسی و رئیس انجمن عکاسان شهرستان های چناران و گلبهار که از سال ۹۲ به واسطه تحصیل در رشته گرافیک و گذراندن واحدهای عکاسی متوجه علاقهاش به این هنر شده است.
فینالیست مسابقه بینالمللی عکاسی یونسکو جوانان در سال ۱۴۰۰، کسب مدال برنز کمالالملک در پنجمین جشنواره بینالمللی عکس خیام، آثار راهیافته به جشنواره عکس سلامت و روان در ۲ دوره و راهیابی آثار به نمایشگاه مسابقه کشوری «پاکیار سفر» تنها بخشی از افتخارات اوست.
او شروع کار عکاسی را اینطور تعریف میکند: وقتی در دانشگاه متوجه علاقه و استعدادم در این حوزه شدم کمکم به عکاسی خبری گرایش پیدا کرده و با موبایلگرافی کارم را شروع کردم و فعالیتم را پیش بردم.
از او میپرسم به عنوان یک عکاس خبری با چه مشکلات و چالشهایی روبروست که پاسخ میدهد: محدودیتهایی که برایمان ایجاد میکنند مثل ندادن اجازه عکاسی در مناطق و موقعیتهای گوناگون، خطراتی مثل آسیب رسیدن به تجهیزات عکاسی یا دزدیده شدن آنها و خفتگیری که بسیار هم زیاد است، گران بودن تجهیزات، نبودن فرهنگ خرید عکس و عدم رعایت حقالتالیف عکاس و استفاده از اثر وی حتی در رسانههای معتبر بدون ذکر نام عکاس از مشکلاتی است که عکاسان خبری با آنها دست به گریبانند.
ضمن اینکه عکاسی خبری برای بچههای ما سودی ندارد و اگر آن را انجام میدهند از سر علاقه است و عکاسی مدلینگ و صنعتی به مراتب درآمد بهتری دارد.
از او میخواهم یکی از خاطراتش را برای مخاطبان کلام تازه بازگو کند که میگوید: یکی از جالبترین آفیشهایی که رفتم مسابقات کشوری دوچرخهسواری کوهستان بود که در گلمکان برگزار شد و من بهخاطر پوشش دادن آن مجبور بودم تمام مسیر مسابقه را خلاف جهت حرکت دوچرخهسواران پیاده طی کنم و عکس بگیرم که بسیار سخت و در عین حال جذاب بود.