ما تقصیری نداریم
- شناسه خبر: 9075
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۶ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۵
- نویسنده: کلام تازه - سپیده نقدی
پایگاه خبری تحلیلی کلام تازه_ فردین علیخواه | به همکارم تلفن میزنم تا حالش را بپرسم. میگوید از صبح تا عصر در دانشگاه است. میگویم «چه خوب. خوش به حالت که اینطور منظم در حال مطالعه هستی» میگوید« مطالعه! نه. در سایت بورس هستم و یک لحظه هم چشمم را از صفحهی آن برنمیدارم.» به یکی از دانشجویان دکترا پیام میدهم تا از وضعیت پیشرفت رسالهی دکترایش بگوید.
مینویسد که «بورسباز» شده است. از من هم میخواهد که «اگر پول و پَلهای در دست و بال دارم در اختیارش بگذارم تا چندبرابرش را به من تحویل بدهد.» با لحنی پرسشی به او میگویم «پس رساله دکترا؟» بعد از چند ثانیه برایم شکلک خنده میفرستد!
این روزها با آدمهای مختلفی گفتگو میکنم. بورس به شکلی جدّی خانوادههای ایرانی را درگیر کرده است. بسیاری را میشناسم که این روزها در خانه یا در محل کار با تمام هوش و حواس، اعداد و نمودارهای بورس را زیرورو میکنند.
در ماههای اخیر کارمندان سازمانهای دولتی ارباب رجوع را به قول خودشان «دک میکنند» تا بتوانند به کارشان برسند و منظور از کارشان، رفتن در صف خرید یا صف فروش سهام است. حق هم دارند دک کنند! یک لحظه غفلت از صفحه نمایش، چند روز پریشانی و پشیمانی درپی دارد.
ساختمانهای دولتی تبدیل به «دفتر کار» کارمندان شده است. مکان رایگانی در اختیار هست، باد خُنک کولر گازی میوزد، آب و برق مجانی هست. گویا وعدههای انقلاب اسلامی حداقل برای این کارمندان تحقق یافته است. مدیرانی هم که گَهگاه برای حفظ وجههی خود، کارمندی را توبیخ میکنند«چون به خلوت میروند» همان کارِ کارمند میکنند!
نکتهی قابل تأمل آن است که خروج از «دفتر کار» یا اتمام ساعت کاری بازار بورس و سهام به معنای پایان «بورسبازی» نیست. خانهها تبدیل به مکانی برای تحلیل و تبادلنظر درباره تجربه امروز و جمعآوری اطلاعات از دوست و آشنا و فامیل برای تدوین برنامه فردا شدهاند.
گویی پس از ساعت اداری، افراد از «دفتر کار» به یک «بنگاه اقتصادی» دیگر منتقل میشوند!
بدون تردید سرمایهگذاری در بازار بورس و سهام امر مذمومی نیست. افراد در همه کشورها در صورت تمایل بخشی از پسانداز خود را وارد بازار بورس و سهام میکنند.
تفاوت در این است که افراد معمولی پس از خرید سهام، به زندگی عادی خود ادامه میدهند. در واقع در این کشورها شاهد اقلیتی با نام«بورسباز» هستیم که به شکل حرفهای در بازار بورس حضور دارند و سایرین سرمایهگذاران خردی هستند که تنها رهگذر این میداناند.
در مقابل آنچه در ایران شاهدیم مانند همهی چیزهای دیگرمان شکلی بیمارگونه دارد. افراد در جایی کار میکنند ولی کار آنجا را انجام نمیدهند بلکه در اصل رئیس خودشاناند و به خرید و فروش سهام اشتغال دارند.
من هیچ کس را به خاطر «بورس بازی» یا «سهامبازی» سرزنش نمیکنم و قصد ندارم در این نوشتار ژست فریبندهی یک انسان خردمند را به خودم بگیرم. همه ما در نتیجه سیاستهای نسنجیده و خردگریز، و تصمیمات سراسر اشتباه مقامات به این موقعیت تهوعآور پرتاب شدهایم.
ما هر روز وارد بازی کثیفی میشویم که قبل از آن حتی تصورش برایمان آزاردهنده بود. منظورم «بورسبازی»، خرید دلار، خرید طلا و سکه و یا ثبتنام خودروست. ما تقصیری نداریم. کاهش روزانه ارزش پول ملی، رشد افسارگسیخته قیمت کالاها و خدمات و فقدان هر گونه چشمانداز روشنی به آینده، پیامدهای اجتماعی دارد که یکی از آنها گسترش همین رفتارهاست. همه ما به ناچار تأکید میکنم به ناچار، دلّالمسلک شدهایم.
افسوس و صدافسوس که این روزها به اقتضای وظیفه حرفهایام مدام درباره پدیدههایی مینویسم و اعلام نگرانی میکنم که دارند از دست میروند. پدیدههایی که با گذشت زمان بیشک به سختی به حالت اولشان بازخواهندگشت. ساختمانهای دولتی تبدیل به «دفتر کار» و خانواده از یک نهاد اجتماعی تبدیل به یک بنگاه اقتصادی شده است.