بابا، من خودکار میخواهم
- شناسه خبر: 9899
- تاریخ و زمان ارسال: ۳ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۳
- نویسنده: کلام تازه - مریم اصغری
پایگاه خبری تحلیلی کلام تازه – فردین علیخواه | « وقتی کنکور قبول شدم پدرم برام یه پراید هاچ بک ۱۱۱ خرید. اصلاً اونو دوس نداشتم. من ۲۰۶ میخواستم». به او میگویم: «چرا انتظار داشتی که پدرت به خاطر قبولی در کنکور برات ۲۰۶ بخره؟» با خونسردی پاسخ میدهد: «خب من میدونم که اون می تونست بخره، پولشو داشت».
در اواخر شهریور هرسال نتایج نهایی کنکور منتشر میشود. فرزندان عدهای قبول میشوند و فرزندان عدهای هم قبول نمیشوند. روشن است که این اتفاق کاملا طبیعی است.
کانون توجه این نوشته کوتاه، نحوه مواجهه برخی والدین با قبولی فرزندشان در کنکور است. نحوه مواجهۀ گروه دیگر با « قبول نشدن فرزندشان در کنکور» هم بسیار مهم است و بررسی مستقل دیگری را میطلبد.
ابراز خوشحالی، برگزاری مهمانی و جشن، و خرید کادو ازجمله اقداماتی است که معمولاً والدین برای قبولی فرزندشان در کنکور انجام میدهند. البته هستند والدین اندکی که هیچ واکنشی از خود نشان نمیدهند چون اساساً نمیدانند که برای موفقیتهای حتی کوچکِ فرزند باید خوشحالیشان را در مقابل او ابراز کنند تا خوشحال شود.
دهه شصتیها از این نوع واکنشها خاطرات بسیاری دارند. ولی رویه غلطی که طی سالهای اخیر از طرف برخی از والدین در حال گسترش است خرید جایزههای آنچنانی برای فرزندشان است که برای نمونه میتوان به خرید ماشین صفر، آپارتمان، و در مواردی هم خرید تجهیزات تفریحی و سرگرمی به مبلغ پنجاه تا صد میلیون تومان اشاره کرد.
نکته قابلتأمل آنکه چنین انتظاری بهتدریج در برخی از نوجوانان هم ایجادشده است که در صورت قبولی در کنکور، والدین باید با خرید جایزههای گرانقیمتی مانند ماشین، آنان را به قول خودشان« سورپرایز» کنند. اما پرسش آن است: آیا فرزندان ما نباید توجیه و قانع شوند که قبولی در کنکور یا هر موفقیت شخصی دیگری، چیدمان پازلی به نام آینده (خودشان) است که آنان با دست خودشان در حال تکمیل هستند؟
آیا آنان نباید اقناع شوند که قبولی در کنکور، نه خدمت به والدین؛ بلکه خدمت به خودشان و نگارش دفتر آینده با دست خودشان است؟ آیا تعیین جایزه برای هر نوع فعالیتی، آنهم به شکلی که بیان شد، لزوماً به نفع فرزندان خواهد بود؟
آنچه بیان شد نشانهای از تغییر اجتماعی وسیعتری است که مدتهاست در ایران شروع شده است. متأسفانه با نوع جدیدی از به قول هایم گینوت «والدین هلیکوپتری» helicopter parent مواجه هستیم که مدام بالای سر فرزندانشان پرواز میکنند و مراقب آنان هستند تا اگر احیاناً به چیزی نیاز داشتند فوراً در اختیار آنان قرار دهند تا مبادا اندکی دچار سختی گردند.
این والدین تقریباً هیچ مسئولیتی را به فرزندانشان نمیسپارند. البته ناگفته نماند که بسیاری از این والدین، نوجوانی یا جوانی خود را در دهه شصت یعنی دهه جنگ، تنگدستی و احساس محرومیت عمیق گذراندهاند. لذا معتقدند که « دیگه من بهاندازه کافی محرومیت کشیدم.
نمیخوام بچههام هم محرومیت بکشن». نتیجه آنکه این روزها با نوجوانان یا جوانانی مواجه هستیم که کوچکترین کارها را نمیتوانند بهتنهایی انجام دهند و در مواجهه با هر مشکل کوچک و بزرگی، در بالای سرشان به دنبال هلیکوپتر امدادی میگردند.
این روزها فرزندان ما استقلال، خوداتکائی و مسئولیتپذیری را بهخوبی یاد نمیگیرند.
سایت مشهور «بیزنس انسایدر» در سال ۲۰۱۷ نام ثروتمندان و کارآفرینانی را منتشر کرد که از ثروت افسانهای خود چیزی برای فرزندانشان در نظر نگرفته یا درصد بسیار ناچیزی از آن را برای فرزندانشان به ارث گذاشتهاند.
در بین این دوازده نفر دو نام بسیار مشهور هم وجود دارد: بیل گیتس، مؤسس شرکت معروف ماکروسافت با ۸۹ میلیارد دلار و مارک زاکربرگ، مالک شبکه اجتماعی فیسبوک با ۷۴ میلیارد دلار ثروت. بیل گیتس در مصاحبهای بیان داشت که مطمئن است چنین کاری به نفع فرزندانش خواهد بود. آنان باید با نبوغ و استعداد خودشان ثروتاندوزی کنند.
سخن آخر: عنوان این مطلب حکایت یکی از قبولشدگان در کنکور است. او به هنگام تکمیل برگههای ثبتنام در دانشگاه متوجه میشود که خودکار به همراه ندارد. به جای آنکه در همانجا مشکل را حل کند با « بابا» که در ساختمان دیگری به دنبال کارهای اداری اوست تماس میگیرد و میگوید: بابا من خودکار می خوام! بابا که از نوع والدین هلیکوپتری است فورا خودکار می آورد و تقدیم می کند.