آیا من یک روزنامه نگارم؟
- شناسه خبر: 7954
- تاریخ و زمان ارسال: ۲ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۳۵
- نویسنده:
حمیدرضا جعفری – کلام تازه | سال ۱۳۸۳ بود که پلههای ساختمانی، در ورامین، یکی از شهرستانهای جنوبشرق استان تهران را بالا رفتم تا بتوانم در دفتر نمایندگی روزنامه اعتماد سرپرست جوانش را ببینم و با او وارد گفتگو جهت فعالیت در ویژهنامهاش شوم. این شروع فعالیت مطبوعاتی من محسوب میگردد. سرپرستی روزنامههای فرهنگآشتی، آرمان، تفاهم، هفته نامه تولید، چند روزنامه و هفته نامه دیگر در جنوبشرق استان تهران و این اواخر نیز همبستگی، اسرار و همکاری ملی در استان خراسان رضوی تجربههای خوبی برای نوشتن و فعالیت در این عرصه برایم فراهم کرد.
در طول همین سالها بود که با گوشت و استخوانم درک کردم چه مردم صبوری داریم. وقتی در کلام تازه برعکس تمام روزنامههایی که صرف سیاسی بودند به این اجماع رسیدیم که “روزنامهنگاری تحلیلی اجتماعی” توان آنرا دارد که تحولی اساسی در مطبوعات شهرستان و حتی کشور ایجاد کند. و روزنامهنگاری اجتماعی یعنی دست کشیدن از خواص و آن از ما بهتران و رفتن به میان مردم، گم شدن در میان دردها و سختیهایشان و گوش دادن به نجواهایی که شاید هیچوقت گوش مسئولی آننخواست که بشنود.
در طی این سالهایی که دست بهقلم بردم و دنیا را روزنامهنگارانه دیدم فهمیدم که قلم من قرار نیست اتفاق خاصی را رقم بزند بلکه این ذهن مخاطبِ مطالبِ من است که باید تحول را ایجاد کند.
فعالیت این سالها در عرصه مطبوعات را مدیون کسی نمیدانم. که اگر عشق و علاقه به نوشتن و فعالیت در عرصه مطبوعات نبود منِ بازاریاب بخشِ سازمان اگهیهای روزنامه اعتماد، در شهری کوچک از توابع استان تهران، تا بحال و خیلی پیشتر از اینها باید سرگرم شغل و کسب و کار دیگری میبودم.
و شانزده سال قلمزدن و نوشتن در میان اساتید و خبرنگاران خبره، مرا به این واقیعت سوق داد که روزنامهنگاری کار بسیار سخت و مشکلی است. اگر هنوز تخصص داشتن و تخصصی عملکردن در ایران و علیالخصوص شهرستانهای کوچک اهمیت خویش را از دست نداده باشد.
در کلام تازه این واقعیت را پذیرفتیم که باید تخصصی کار کرد و عاشقانه دل بکار داد. اما هنوز هم احساس شرمندگی میکنم بخاطر بضاعت اندکمان، و … از مردمی که قرار بوده و هست که زبانشان باشیم. اینگونه است که پس از این همه سال هنوز از خودم میپرسم: “آیا من یک روزنامهنگارم؟”