کودکان ناشاد با «شاد»
- شناسه خبر: 7425
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰:۱۷
- بازدید :
- نویسنده:
پایگاه خبری تحلیلی کلام تازه | صفیه رکنی طی یادداشتی که در کانال تلگرامی خویش در خصوص اپلیکیشن شبکه آموزش دانش آموزی (شاد) منتشر کرد، نوشت:
عصر حاضر با تحولات شگفت، سریع و عظیمی در عرصههای اقتصادی، فرهنگی همراه است. از طرفی انفجار اطلاعات منجر به افزایش بیسابقهی آگاهی شده است و از طرف دیگر این امر با خود الزامات، ابهامات وچالشهایی دارد که باید به آن پرداخته شود. در این میان آموزش نه تنها یکی از حقوق اولیه و اصلی انسانی به شمار میرود، بلکه جزء اصلی توسعه اقتصادی و اجتماعی نیز قلمداد میشود و چنانچه برنامهریزی آن به شایستگی انجام شود، میتواند در حوزههای مختلف حیات اجتماعی راهگشا باشد.
همه میدانند که حضور ویروس کرونا این روزها بسیاری از معادلات را بر همزده و ضربات انسانی، اقتصادی و اجتماعی زیادی به جوامع وارد کرده که هنوز برای تخمین نوع و میزان آن زود است. اما پرواضح است این واقعه در زمینه آگاهیبخشی در همه ابعاد از جمله فرهنگی، اجتماعی، علمی، بهداشتی و زیستی خدمات مهم و موثری به بشریت داد.
از جمله مهمترین این خدمات بخصوص در کشورهایی مثل ایران، شفافسازی اهمیت و نقش مدیریت و ساختار اداری بود. در این شرایط به همه ثابت شد که مدیریت در کشور ما هیچگونه نگاه علمی به مسایل ندارد و در اکثر موارد فقط به دنبال گذران امور است و همچنین گرفتن ماهیهای درشت از آب گل آلود که در این دههها کم هم نبوده…
بگذریم، در این میان آموزش و پرورش به لحاظ اهمیت و گسترهی پهناور نفوذ و اثرگذاری، همیشه نقطه تمرکز نگاههای تیزبین و دلسوز بوده است.
بر اساس تحقیقات انجام شده یکی از واقعیتهای اجتماعی متأثر از نظام آموزشی، عدالت اجتماعی و ساختار طبقاتی است. برابری اجتماعی و نظام طبقاتی جزء مسایل مورد توجه و مهم اجتماعی است که ذهن جامعهشناسان، سیاستمداران و حتی نخبگان فرهنگی را به خود مشغول کرده است. جامعه شناسان زیادی در این مورد تحقیق و پژوهش انجام داده و نظریههای متعددی در این زمینه ارائه شده است. در این میان تعدادی از این نظریهها به ارتباط نابرابری و نظام آموزشی پرداختهاند که در ادامه اشارهای بسیار مختصر به آنها میشود.
در کتاب «تاوان نابرابری: چرا برابری به سود همگان است»، هاف و پندی دو اقتصاددان بانک جهانی در سال ۲۰۰۴ آزمایش جالبی انجام دادند. آنها ۳۲۱ دانشآموز ۱۱ و ۱۲ ساله از کاستِ (طبقه) ممتاز و ۳۲۱ نفر از کاستِ نازل روستاهای هندوستان را در نظر گرفته و به آنها معماهایی برای حل کردن دادند.
پسرها ابتدا از کاستهای یکدیگر خبر نداشتند و پسران کاستِ نازل به خوبی پسران کاستِ ممتاز معما حل کردند. در تکرار آزمایش از پسرها خواسته شد نام روستا، پدر و پدربزرگشان را بنویسند. پس از اعلام عمومی تعلق کاستی (طبقاتی) پسرها، اثر فاصله طبقاتی دیده شد. اینبار عملکرد پسرهای کاستِ نازل، بهطور محسوسی افت کرد.
نویسندگان در این کتاب نشان میدهند که نابرابری، متغیر مؤثر بر طول عمر، بیماری روانی، خشونت، بیسوادی، ناتوانی جنسی، چاقی و بسیاری از مسایل اجتماعی دیگر است. «جوامعی که شکاف عمیقی میان فقیر و غنی ایجاد کردهاند، برای تکتک افراد، از جمله ثروتمندان، زیانآورند.»
شاید بتوان گفت از مهمترین نظریهها در این مورد، نظریههای مکتب انتقادی است. نظریهپردازان انتقادی معتقدند که «مشکلاتِ موجود در نظام آموزش و پرورش ناشی از تضاد در جامعه است.» کارل مارکس معتقد بود که نظامهای آموزشی، ساختار طبقاتی موجود را تداوم میبخشد. همچنین به اعتقاد نظریهپردازان تضاد «آ.پ در واقع نابرابریهای موجود در قدرت، درآمد و پایگاه اجتماعی را باز تولید میکند.»
نظریه باز تولید که در دهههای ۱۹۶۰و ۱۹۷۰ معروفیت یافت و ریشه در آثار دو متفکر برجسته باسیل برنشتاین و پییر بوردیو دارد، واکنشی در مقابل شکست نظام آموزشی اروپا برای نیل به برابری اجتماعی بود. بر اساس نظریه باز تولید» مدرسه به گونهای سازماندهی شده است که امتیازات و مزایا را فقط شامل حال افرادی میسازد که متعلق به خاستگاههای بالای جامعه هستند.»
بر اساس این نظریه انتقال فرهنگ از دو طریق؛ برنامه آموزشی و شکل سازمان مدرسه، انجام میشود.
بوردیو در این نظریه معتقد است نظام آموزشی در باز تولید ترکیب طبقههای اجتماعی، نقش مؤثری دارد. چون با انجام گزینشی که در انتخاب افراد به کار میگیرد، باعث حفظ تفاوتهای اجتماعی از پیش موجود میان افراد میشود. امروزه میتوان گفت نظام آموزشی نه تنها تفاوتهای طبقاتی را حفظ میکند (بازتولید) بلکه این قابلیت را دارد که آن را توجیه و نهادینه نماید. به عبارت سادهتر نظام آموزشی میتواند تضاد طبقاتی را بازتولید، تقویت و تشریع کند، یا به عبارتی پس از بازتولید این تضاد را بدون الزام قانونی نهادینه کرده و رسمیت بخشد.
با توجه به توضیحات فوق اگر عملکرد نظام تعلیم و تربیت مورد واکاوی قرار گیرد. روشن میشود که متاسفانه ساختار و برنامههایش به تحقق این سه کمک میکند. از سطحبندی مدارس گرفته تا جذب و بکارگیری نیروی انسانی و محتوا و شیوههای آموزش تا حتی گزینش در ثبتنامها و…
آخرین مصداق این ادعا راهاندازی سامانه»شاد» برای آموزش در این ایام کرونایی توسط وزارت آموزش وپررش میباشد که حرف در مورد آن زیاد است. اما در اینجا به چند نکته کلیدی و مهم در این رابطه اشاره میشود:
توجه تصمیمگیران وزارت آ.پ به امر آموزش بسیار پسندیده و قابل ستایش بوده و اینکه در ایام قرنطینه آموزش نباید تعطیل شود کاملا متین و منطقی است. دغدغه خانوادهها نیز در این مورد قابل درک و توجه است.
همچنین اینکه این بحران کاملا غیرمترقبه بود و بدیهی است از قبل سناریوی مشخص و علمی برای آن تدوین نشده بود.اما با این وجود از اولین روزهای تعطیلی مدارس، معلمان دلسوز با همان راههای ارتباطی خود که از قبل با خانوادهها داشتند کاملا داوطلبانه و متعهدانه، آموزش را ادامه دادند و مثل همیشه از برنامهریزان پیش بودند.
تا اینکه وزارت پس از مدتی با ارائه سامانه ”شاد” به صحنه آمده و البته در کنار آن ممنوعیت استفاده از پیامرسانهای خارجی را نیز اعلام نمود و بعد از سالها ممنوعیتِ بیمخاطب فضای مجازی، در شرایط اجبار، به استفاده از مزایای فضای مجازی روی آورده و مقرر کرده معلمان و دانشآموزان با کمک این سامانه آموزش را ادامه دهند.
گذشته از چالشهای مهم این طرح مثل عدمِ تسلط بعضی از همکاران به کار با فضای مجازی و تولید محتوا در این فضا، عدم تمایل بعضی از همکاران به مشارکت در این امر، نکته مورد نظر در این نوشتار، این است که قبل از اعلام و اجرای این برنامه، به درصد قابل توجهی از دانشآموزان که ابزار استفاده از فضای مجازی مثل گوشی هوشمند، را در اختیار ندارند، اندیشیده نشده است. البته مسئولان معتقدند که آموزش برای آنعده از دانشآموزان هم از طرق دیگر انجام میشود.
سوال مهم اینجاست، آیا آموزش و پرورش فقط نقش آموزش دانش را بر عهده دارد، سالهاست که مباحث زیادی در این مورد مطرح است و همه صاحبنظران تاکید دارند که نقش اصلی آ.پ تربیت شهروندان برای زندگی بهتر با تاکید بر ساحتهای ششگانه سند تحول بنیادین است. به نظر میرسد اگر نگرانی جهت عدم تحقق سند تحول بنیادین به دلیل نبود توان و امکانات و بستر مناسب برای تقویت و نهادینه کردن ساحتهای ششگانه تربیتی این سند، که از بدیهیات یک نظام تعلیم و تربیت واقعی است وجود دارد خوب است سعی شود حداقل برنامههایی که ارائه میشود در تضاد با این اهداف نباشد و نقطه مقابل را تقویت نکند.
درصد قابل توجهی از دانشآموزان در مقطع ابتدایی تحصیل میکنند که دارای ویژگیها و حساسیتهای خاص خود هستند. استفاده از فضای مجازی بدون دادن برنامهای خاص برای آنان که به امکانات دسترسی ندارند خود نمونهی بارزی از به رخ کشیدن تضاد طبقاتی، بازتولید و تقویت این واقعیت تلخ اجتماعی است و چنانچه در آن تجدیدِ نظری صورت نگیرد به نوعی تشریع و رسمیت بخشیدن به شکاف طبقاتی خواهد بود.
دانشآموزان ابتدایی در سنینی هستند که واقعیتها و پدیدههای اجتماعی بیش از هر دوران سنی دیگر بر رویشان تأثیر گذاشته و در ذهن وشخصیتشان نهادینه میشود. به ویژه واقعیتهایی که از طریق مدرسه به عنوان اولین نهاد اجتماعی بعد از خانواده، برای آنها تبیین میشود.
بسیاری از آنها ناخواسته باید قبول کنند که به دلیل تنگنای اقتصادی از برنامهای مهم و جذاب که مدارس تدارک دیدهاند محروم هستند. آنها باید بپذیرند چون از طبقهی محروم هستند. الزاما به شکل دیگری که شیوه و روش آن هنوز چندان هم مشخص نیست، باید آموزش ببینند و خوب حتی ممکن است از آموزش محروم شوند. اینجاست که ساختار آموزش و پرورش و برنامههای آموزشیاش، تضاد طبقاتی را بازتولید، تقویت و در ذهن کودکان نهادینه و قابل پذیرش و البته در مقاطع بعدی با ثبت نامهای گزینشی تشریع کرده و رسمیت میبخشد.
لذا از همهی دلسوزان و تصمیمگیران درخواست میشود برای اجرای برنامههای مختلف در نهادی تربیتی مثل آموزش و پرورش به این نکته توجه داشته باشند که تاثیر برنامههای آموزشی و تربیتی برای چند نسل در جامعه باقی خواهد ماند. پس بهتر است نگاهها در تدوین و اجرای برنامهها کمی عمیقتر، تربیتیتر و علمیتر باشد و قبل از اینکه سرخوش از راهاندازی سامانهای شویم به تبعات تربیتی، اجتماعی و فرهنگی آن فکر شود. لذا به نظر میرسد با توجه به شرایط اقتصادی و نیز ظرفیت اینترنت، بهترین راه برای فعال نگهداشتن فرآیند آموزش، بهرهگیری از ظرفیت رسانه ملی با برنامهریزی دقیق و منظم است.